کد مطلب:313984 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:191

توبیخ و تهدید می کنند، فایده ای نمی بخشد
در قریه ی علی نظر، از توابع ماكو، یك نفر فلاح یك قطعه از اراضی زراعتی خود را به یك نفر قره رعیت برای یك فقره زراعت بهاره تحویل می دهد تا بعد از برداشت محصول تحویل وی بدهد. چندی بعد مأمورین اصلاحات ارضی برای ثبت اراضی با اسامی زارعین وارده ده می شوند و آن بدبخت مدعی می شود كه این قطعه زمین، از اول در اختیار من بوده و از آن من است. هر چه هم وی را توبیخ و تهدید می كنند، از اول در اختیار من بوده و از آن من است. هر چه هم وی را توبیخ و تهدید می كنند، فایده ای نمی بخشد، تا بالاخره امر به قسم منجر می شود، می گویند دستت را بر سر بچه ی 12 ساله ای كه در كنارت قرار دارد بگذار و بگو كه: اگر این زمین ملك من نیست، چنانكه اینك زنده ی او را نگاه می كنم، به مرده ی او بنگرم.

آن بدبخت، به روی پسرم نگاهی كرده، می گوید: من، به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام قسم می خورم كه این زمین از ابتدا مال من بوده است؛ و از وی قبول می كنند و او قسم می خورد و پس از آن، تا وقت غروب آن پسر می میرد.